«روحالله شمقدري» تهيهكننده فيلم سينمايي «پاياننامه» به پيگيري شكايت از «امير آقايي» و بدقولي بازنويس فيلمنامه اين فيلم اشاره كرد لیلا اوتادی و گفت: خبر حضور «ليلا اوتادي» در نقش «ندا آقاسلطان» منجر به افزايش 30درصدي هزينه توليد شد.
به گزارش خبرنگار سينمايي فارس، نشست نقد و بررسي فيلم سينمايي «پاياننامه» با حضور «روحالله شمقدري» تهيهكننده، «محمد نجفيزاده» رئيس هيئت مديره وزارت اطلاعات موسسه پخش جبرئيل، «هادي قبادي» مشاور رسانهاي موسسه پخش جبرئيل و «شهرام خرازيها» منتقد سينما در خبرگزاري فارس برگزار شد.
* حرفهاي يك كارگردان دفاع مقدسي خيلي به من برخورد
روحالله شمقدري در ابتداي اين نشست درخصوص دغدغه ساخت فيلم سينمايي «پاياننامه» گفت: دغدغه توليد آثار هنري درباره حوادث انتخابات سال 88، با اين هدف كه تحليل كند و نگرشي را نسبت به آن اتفاقات ارائه دهد و به تعبيري نظاممان را بيمه كند، در مجموعه هنري ما و سازمان اطلاعات در شخص من وجود داشت. در همين راستا هم طرحريزيهايي براي يك سري توليدات داشتيم و توليد را با چند كار مستند پيگيري كرديم اما بهجدّ دنبال كار سينمايي بوديم.
وي در ادامه افزود: با توجه به اينكه سالها در جمع دوستان رسانههاي فيلم ميديدم ولي دغدغه نظام را در فيلمها مشاهده نميكردم، اين موضوع براي من سخت بود. هيچ وقت سیاست خارجی يادم نميرود 4- 5 سال پيش در نشست خبري يك فيلم، كارگردان معروفي كه با فيلمهاي دفاع مقدس هم كارهايش را شروع كرده، حرفي زد كه به من خيلي برخورد. حرف اصلي كارگردان اين بود كه نسل جديد، ديگر مثل گذشته فكر نميكند و نسبت به آن ريشههاي اعتقادي كه گذشتهها داشتند، ديگر اعتقاد ندارد. اين حرف خيلي به من برخورد و به خود گفتم حداقل من كه سیستم موشکی اين چنين نيستم و جامعه من هم نشان داده كه اين طور نيست.
شمقدري ادامه داد: متاسفانه فضايي كه در سينما وجود دارد، باعث ميشود كساني كه در اين فضا خيلي غرق ميشوند، از واقعيت جامعه دور بمانند. اين همان اتفاقي است یارانه نقدی كه در آثار سينمايي ميافتد؛ آثاري كه هيچ دغدغهاي نسبت به نظام ندارد.
* اگر فيلمنامه «پاياننامه» دستمان بود، گزينههاي ديگري هم داشتيم
شمقدري ادامه داد: براي استارت كار، دنبال يك فيلمنامه خوب بوديم كه گروگان گیری كار خوبي توليد شود. آماده شدن فيلمنامه زمان برد و قبل از اينكه فيلمنامه به مراحل نهايي برسد كه وارد مراحل توليد شويم، آقاي كلاهداري فيلمنامه «پايان نامه» را آورند و به ما پيشنهاد دادند.
به هر ترتيب فيلمنامه بررسي شد و با توجه به ظرفيتهاي خوب فيلمنامه و ويژگيهاي داستاني آن، عزممان را تحول اقتصادی جزم كرديم تا اين فيلم را توليد كنيم. همچنين موقتا كار فيلمنامه در دست تهيه را كنار گذاشتيم.
وي در پاسخ به سوال «شهرام خرازيها» مبني بر اينكه: "چرا دنبال كارگردان با تجربهتري نرفتيد؟ "، گفت: اول اينكه يك جورهايي فيلمنامه «پاياننامه» به كارگردانش الصاق بود. وقتي كارگرداني فيلمنامه دارد و به دنبال توليد ميگردد، نه عرف است و نه كار درستي است كه فيلمنامه را از او بگيري و به كس ديگري بدهي.
نكته دوم اينكه بالاخره من طرح تحول اقتصادی خودم ذهنيتي كه از آقاي كلاهداري داشتم، فيلم «شكلات داغ» بود. اين فيلم ويژگيهاي حداقل كارگرداني را داشت. با اين توضيح گام اول براي اعتماد كردن برداشته شد. قطعا اگر فيلمنامهاي مثل «پايان نامه» دستمان بود، مسلما گزينههاي متعدد ديگري برايمان مطرح ميشد و ممكن بود با كس ديگري كار كنيم.
* حامد كلاهداري رقمي در حد عرف دستمزد كارگرداني گرفت
تهيهكننده «پاياننامه» در خصوص دستمزدهاي عوامل فيلم گفت: قطعا همه عواملي كه در پروژه سينمايي فعاليت ميكنند، دستمزد ميگيرند. تقريبا كسي نداريم كه كار كند و ارتش دستمزد نگيرد. همان فردي را هم كه ميگويند دستمزد نميگيرد، اين طور نيست. دستمزد ميگيرد اما رقم آن قابل توجه نيست. آقاي كلاهداري هم رقمي در حد عرف گرفتند؛ نه كم، نه خيلي زياد.
وي در ادامه نشست اظهار داشت: در ادامه مسير، فيلمنامه كه داراي ضعف بود، بايد اصلاح ميشد. يك سري از نكات به مسائل امنيتي برميگشت و بخشي از آن هم به ساختار و ويژگيهاي بصري داستان و ديالوگ نويسي مربوط بود.
با توجه به اينكه فيلمنامهنويس كار اولش بود، ما در مراحل اول اشكالات اساسي كه کشورهای عربی به فيلمنامه وارد بود مشخص كرديم و قرار شد اينها اصلاح شوند. اين مرحله 3- 4 بار اتفاق افتاد. در نهايت به فيلمنامهاي رسيديم كه 80 درصد مشكلات آن حل شده بود. در سينماي ايران فيلمنامهاي كه به اين مرحله برسد، فيلمنامه قابل قبولي است.
* ماجراي بدقولي «مهدي سجادهچي» بهروايت شمقدري
شمقدري افزود: با توجه به حساسيت مجموعه و مشخصاً من روي فيلمنامه، اين هم راضيكننده نبود. اما با قلب یخی اين حال پيشتوليد را شروع كرديم، به جهت اينكه خيلي احساس نياز ميشد اين اتفاق در سينماي ايران بيفتد. آن زمان از اتفاقات سال 88 بيش از يك سال گذشته بود و هيچكس در حوزه فرهنگ كاري نكرده بود و بعضا تحليلهايي شنيده ميشد كه ديگر نيازي نيست درباره ماجراي تمامشده صحبت كنيم.
اين تهيهكننده ادامه داد: در نهايت پيشتوليد را شروع كرديم و در كنار آن طرحريزي كرديم نقاط ضعف فيلمنامه گرفته شود. قرار شد در بازنويسي كليت فيلمنامه تغيير نكند ولي اشكالات كار گرفته شود.
در همين راستا با آقاي «مهدي سجادهچي» قرارداد بستيم كه بازنويسي فيلمنامه را انجام دهند. پيشقسط هم دريافت كردند و توافق شد در بازه زماني محمد حسین لطیفی دوهفتهاي، بازنويسي انجام شود. ايشان كار را شروع كرد و بعد از دو هفته امروز و فردا كرد. نهايتا رسيد به دو روز قبل از كليد خوردن كار كه ايشان با فشار ما به دفتر آمد و گفت كار تمام است.
زمان روخواني فيلمنامه، شروع به خواندن كرد. اولا اينكه فيلمنامه چيز ديگري شده بود كه نميخواهم بگويم بد شده بود يا خوب؛ اما فيلمي كه پيشتوليد آن با نگاه خاصي شروع شده بود و قرار بود در بازنويسي فقط اشكالات آن برطرف شود، نميتواند با فيلمنامه جديدي ادامه دهد. در ثاني صفحه دهم فيلمنامه كه رسيد، ايشان گذاشت كنار و گفت: بقيه فيلمنامه هم كاري ندارد، مينويسم.
* بخشي از داستان از هيچ منطقي قابل توجيه نيست
شمقدري اضافه كرد: در حوزه فيلمنامه يك اعتمادي كرديم كه متأسفانه ما را به شدت دچار چالش كرد. آنجا متوجه شديم كه ايشان در اخبار فیلم بازنويسي فيلمنامه نميتوانند به ما كمك كنند. اين اقدام خيلي به كار لطمه زد و همين الان اشكالاتي كه در «پاياننامه» ميبيند و هركاري ميكنيد بالاخره از نظر داستاني يك گيري دارد، براي همان است.
مثلا جايي كه نقش منفي ما وارد آپارتمان ميشود و با اين جوانها مواجه ميشود، يكي از گلوگاههاي داستاني ما بود كه ميدانستيم غلط است و از هيچ منطقي قابل توجيه نيست. وقتي كه قذافی فيلمنامه بازنويسي نشد، در شرايط توليد دچار مشكلات عديدهاي شديم كه اين مشكلات يك جاهايي خودش را بروز داد.
* تعدادي از بازيگران وارد فاز تقابلي شدند
«روحالله شمقدري» در ادامه اين نشست گفت: در پيشتوليد هم دچار اتفاقات و فرزندان قذافی حاشيههاي زيادي بوديم. ذهنيتي كه از «پاياننامه» در اذهان بخشي از اهالي سينما وجود داشت، مصاحبهاي بود كه آقاي كلاهداري اوايل سال 89 انجام داده و گفته بودند: «صريحترين فيلم سياسي درباره انتخاب را ميسازم».
اين مصاحبه زماني بود كه من آقاي كلاهداري را اصلا نميشناختم، حتي اين مصاحبه را هم نديده بودم. به هر ترتيب اين مصاحبه يك پيشينه ذهني براي «پاياننامه» به وجود آورد. همين آخرین اخبار لیبی كفايت ميكرد كه جرياني شكل بگيرد كه «پاياننامه» اصلا توليد نشود.
به اين علت هيچ تهيهكنندهاي رغبت نميكرد پشت كار قرار بگيرد. در نهايت مجموعهاي نامرئي براي زدن «پاياننامه» شكل گرفت تا اين فيلم توليد نشود. در بعضي دفاتر ميگفتند سر فلان فيلم نرويد و حتي بعضي از بازيگران كه فيلمنامه را ميخواندند و به جهت درام فيلمنامه و حوادث پيچ در پيچ آن از كار خوششان ميآمد، وقتي از دفتر بيرون ميرفتند، جواب تلفن هم نميدادند.
تعداد اين افراد آنقدر زياد است كه نام خيلي از آنها يادم هم نيست. تعدادي علی دایی از آنها هم وارد فاز تقابلي شدند. يعني دست به دست هم دادند و گفتند: يك فيلمنامهاي اينچنين هست و نبايد بگذاريم اين اتفاق بيفتد.
* نگاه فاشيستي منجر به اين ميشود كه حرفي از حلقي بيرون نيايد
تهيهكننده «پاياننامه» افزود: وقتي يك سري افراد نگاه فاشيستي داشته باشند، اين نگاه به كجا ميانجامد؟ به جايي ميرسد كه هيچ حرفي مخالف نگاه و ديدگاه آنها از هيچ کمیته انظباطی حلقي بيرون نيايد. اين نگاه به صورت جدي پشت مخالفان فيلم «پاياننامه» بود. حتي با اينكه خيليها نميدانستند فيلمنامه چي هست، وارد اين جريان شدند.
وي در پاسخ به اين سوال كه آيا «محمدرضا شريفينيا» در انتخاب بازيگران دخالت داشت يا خير، بيان داشت: آقاي شريفينيا يكي از افرادي بود كه خيلي دير به پروژه ما پيوست. بنابراين زماني كه با پروژه ارتباط برقرار كرد و قرار شد در اين كار حضور داشته باشند، بخشهاي عمدهاي از بازيگران را انتخاب كرده بوديم و در نتيجه اين اتفاق اصلا نيفتاد.
* 30 درصد افزايش هزينه توليد؛ بهخاطر انتشار يك خبر
شمقدري ادامه داد: خانم «بهاره افشاري»، خانم «ليلا اوتادي» و آقاي «امير آقايي» جزو رئیس جمهور اولين افرادي بودند كه قرارداد بستند و رفته رفته تركيب بازيگران اصلي مشخص شد. عليرغم فشارهايي كه بر بازيگران از طريق پيامك و تهديد و . . . وارد ميشد، به مرحله كليد زدن رسيدم.
چند روز مانده به كار، فشارها به شدت زياد شد. ميدانم به خانم افشاري فشارهاي زيادي وارد شد و حتي بحث به تهديد خانواده هم رسيد.
يكي از كساني كه در آخرين روزها دچار ترديد شد و با اين حرفها كه خودم و مادرم را تهديد كردند، تصميم محمود احمدی نژاد گرفت از حضور در كار كنار بكشد، آقاي آقايي بود.
وي در ادامه بيان داشت: در نهايت پروژه كليد خورد و خبر آغاز كار به بيرون درز كرد. سه چهار روز پس از كليد زدن، آن جريان برنامهريزي دقيقي كرد كه پروژه «پاياننامه» زمين بخورد. در اين زمانها بود كه خبري منتشر شد با اين مضمون كه خانم ليلا اوتادي در نقش «ندا آقاسلطان» در فيلم «پاياننامه» بازي ميكند.
اين خبر از جهتي به نفع فيلم بود كه يك دفعه «پاياننامه» را ميان قبض گاز فيلمها برجسته كرد اما از جهتي هم به ضرر فيلم بود كه تهيهكننده و تيم اجرايي را تحت فشار قرار داد و اثرش را هم در هزينههاي فيلم گذاشت.
يعني ما چيزي حدود 30 درصد افزايش هزينه داشتيم به خاطر همين يك خبر. اين خبر مقدمه يك فضاسازي رسانهاي عليه «پاياننامه» بود و در عرض 12 ساعت يا كمي دادستان تهران بيشتر، كمپين مخالفان «پاياننامه» در فيسبوك شكل گرفت.
سايت خانم «ليلا اوتادي» هك شد و عكس «ندا آقاسلطان» روي صفحه آن قرار گرفت و چنان فشار شديد رواني به خانم اوتادي و خانوادهاش وارد شد كه خيلي عجيب و غريب بود. خانم اوتادي در نهايت مجبور به مصاحبه شد كه بگويد پايم شكسته است و تا دو ماه آينده در هيچ پروژهاي نميتوانم كار كنم؛ در صورتي كه در فیس بوک همين بازه سر پروژه ديگري حاضر شدند. مرحله بعدي هم استعفاي آقاي «امير آقايي» بود كه دقيقا روزي انجام شد كه قرار بود جلوي دوربين برود.
* شكايت از «امير آقايي» را تا انتها پيگيري ميكنيم
روحالله شمقدري ادامه داد: فشار رواني شديدي بر تيم اجرايي پروژه وجود داشت. در آن زمان دو بازيگر اصلي فيلم و لوكيشن وزارت اطلاعات را هم از دست داديم. در مورد شیعه خانم اوتادي ناچار به همدردي بوديم، چون احساس ميكرديم چه فشار شديدي بر ايشان آمده است. خانم اوتادي هرچند جلوي دوربين نيامد، ولي قرارداد داشت و پيشقسط كار را هم دريافت كرده بود و البته تا اين لحظه هم پس نداده است.
وي در خصوص برخورد با افرادي مثل «امير آقايي» كه با وجود قرارداد، از حضور در فيلم كنار كشيدند، گفت: در آن زمان سازمان بورس فرصتي براي برخورد نداشتيم اما طبق قراردادي كه داشتيم شكايت كرديم كه ماجرا پيگيري شود ولي تا به حال هيچ خروجي نداشته است. ما اين موضوع را تا انتها پيگيري ميكنيم، چرا كه معتقديم اين اتفاق، عرف سينما را به هم ريخت.
* استفاده از بازيگران شاخص بهجهت گيشه نبود
شمقدري درباره مجموعه بازيگران فيلم، تصريح كرد: بشخصه از تركيب بازيگران فيلم راضيام و فكر ميكنم آقاي كلاهداري هم اين نظر را داشته باشند.
وي در پاسخ به اين سؤال كه چه اصراري براي سپردن نقشهاي كوتاه به بازيگران شاخص وجود داشت و آيا بهتر نبود با توجه به مشكلات فيلم از بازيگران ناشناختهتر استفاده ميشد، اظهار داشت: اين اقدام كاملا عامدانه بود. تعمد ما از جنس گيشه نبود. نميخواستيم با تعدد بازيگران به گيشه برسيم اما به شدت مخاطب مد نظرمان بود. ما اوراق بهادار دنبال اين بوديم مخاطب ويژگيهاي يك اثر سينمايي را ببيند؛ به نحوي كه تا انتها بنشيند و حرف فيلم را دريافت كند.
فكر ميكنم بخشي از اثرگذاري فيلم به همين تعداد و حضور بازيگران برميگردد. همچنين انتخاب بعضي بازيگران خاص و ويژه براي نقشهاي كليدي در فيلم، حتي اگر يك دقيقه يا دو دقيقه است، كاملا تعمدي و در راستاي محتوايي بود كه ميخواستيم به مخاطب منتقل كنيم. فرضا انتخاب آقاي «جمشيد هاشمپور» كاملا تعمدي بود.
ما از اول براي اين نقش دودقيقهاي، دنبال چهره شناختهشدهاي بوديم كه مخاطب نسبت به آن حس مثبتي دارد كه اگر حرف كليدي در دهن اين بازيگر ميگذاريم و ميخواهيم شاخص بورس حرف نماديني را از طريق اين بازيگر بيان كنيم، براي مخاطب قابل فهم باشد و به مسخره و طنز تبديل نشود.
* ميگفتند «پاياننامه» بيشتر از 30 ميليون نميفروشد
در ادامه اين نشست «روحالله شمقدري» تهيهكننده فيلم در مورد حواشي اكران نيز بازار سرمایه اظهار داشت: ما به دنبال پخشكننده بوديم و آن را پيگيري ميكرديم اما جنس و نوع برخورد به شكلي بود كه همه ميگفتند اين فيلم 30 ميليون تومان بيشتر نميفروشد و به زودي اكران آن خاتمه مييابد. اين حرف را كاملاً جدي زدند و اصلاً شوخي نداشتند.
اين تهيهكننده ادامه داد: در اين ميان نكته مهم اين بود كه ما اهرمهايي ميخواستيم كه معمولي نبوده و افق تازهاي را در سينما رقم بزند و يك كار روتين انجام نشود.
شمقدري با بيان اينكه: "اصولاً آدم ريسكپذيري هستم و تبعات آن را به جان ميخرم "، ادامه داد: اهداي جايزه ماشين به صورت كاملاً نمادين شكل گرفت. ما ماشين خريداري بدهکاران بانکی نكرديم و همان ماشين سر صحنه را استفاده كرديم. با اين كار ميخواستيم بگوييم درآوردن صحنههاي اكشن خيلي هم سخت و دشوار نيست.
وي در پاسخ به اين سوال كه: "آيا به فكر اكران «پاياننامه» در جشنوارههاي خارجي و كشورهاي همسايه هستيد يا خير؟ "، بيان داشت: به طور جدي به فكر اكران جهاني فيلم نيستيم؛ چرا كه حقيقتاً احساس ميكنيم كه فيلم از نظر محتوا براي مخاطب خارجي جذابيت ندارد.
* نماد «پاياننامه» ولايتمداري است
«روحالله شمقدري» درخصوص نمادهاي فيلم، با بيان اينكه مهمترين نماد «پاياننامه» ولايتمداري ممنوع الخروج است، اضافه كرد: دقيقاً در گلوگاههاي خاص و حساس كه همه چيز پيچيده شده و با نگاه عمومي هيچ راه مفري ديده نميشود، با ورود ولايت خيلي وقتها تدابير خيلي معمولي و البته هوشمندانه، پيچشها و گرههاي جامعه باز ميشود.
ما در فيلم «پاياننامه» اين موضوع را به صورت نمادين مطرح كرديم و من مطمئنم در ناخودآگاه مخاطب اثر خودش را گذاشته است. زماني كه مخاطب احساس ميكند بانک مرکزی يك سري اتفاقات در فيلم اذيتش ميكند، يك شخصيتي كه جايگاه فراتري نسبت به بقيه دارد، ميآيد و با يك تدبير ساده مشكل را حل ميكند. اين تشبيهي از نقش ولايت است.
من بارها از مخاطبان عام شنيدهام كه «كاوه» را يك شخصيت مطالبات بانکی بسيجي ديدند و احساس ميكنم اين فيلم در استفاده از نماد و انتقال پيامهاي خود موفق عمل كرده است.
شمقدري درخصوص شخصيت «كاوه» در پايان افزود: شخصيت «كاوه» نافرمان نيست. اتفاقا در پايان فيلم وقتي ولايت حاضر ميشود، ميبينيم نافرمان نيست و مشخص ميشود اين فرد ولايتمدار بوده كه آدمهاي سيستممحور و آدمهايي كه فقط چارچوب و بعضي وقتها فقط منافع خودشان را ميبينند، نميتوانند اين شخصيت را تحمل كنند ولي «كاوه» ولايت را ميشناسد سکه بهار آزادی و در راستاي آن حركت ميكند.
به گزارش خبرنگار سينمايي فارس، نشست نقد و بررسي فيلم سينمايي «پاياننامه» با حضور «روحالله شمقدري» تهيهكننده، «محمد نجفيزاده» رئيس هيئت مديره وزارت اطلاعات موسسه پخش جبرئيل، «هادي قبادي» مشاور رسانهاي موسسه پخش جبرئيل و «شهرام خرازيها» منتقد سينما در خبرگزاري فارس برگزار شد.
* حرفهاي يك كارگردان دفاع مقدسي خيلي به من برخورد
روحالله شمقدري در ابتداي اين نشست درخصوص دغدغه ساخت فيلم سينمايي «پاياننامه» گفت: دغدغه توليد آثار هنري درباره حوادث انتخابات سال 88، با اين هدف كه تحليل كند و نگرشي را نسبت به آن اتفاقات ارائه دهد و به تعبيري نظاممان را بيمه كند، در مجموعه هنري ما و سازمان اطلاعات در شخص من وجود داشت. در همين راستا هم طرحريزيهايي براي يك سري توليدات داشتيم و توليد را با چند كار مستند پيگيري كرديم اما بهجدّ دنبال كار سينمايي بوديم.
وي در ادامه افزود: با توجه به اينكه سالها در جمع دوستان رسانههاي فيلم ميديدم ولي دغدغه نظام را در فيلمها مشاهده نميكردم، اين موضوع براي من سخت بود. هيچ وقت سیاست خارجی يادم نميرود 4- 5 سال پيش در نشست خبري يك فيلم، كارگردان معروفي كه با فيلمهاي دفاع مقدس هم كارهايش را شروع كرده، حرفي زد كه به من خيلي برخورد. حرف اصلي كارگردان اين بود كه نسل جديد، ديگر مثل گذشته فكر نميكند و نسبت به آن ريشههاي اعتقادي كه گذشتهها داشتند، ديگر اعتقاد ندارد. اين حرف خيلي به من برخورد و به خود گفتم حداقل من كه سیستم موشکی اين چنين نيستم و جامعه من هم نشان داده كه اين طور نيست.
شمقدري ادامه داد: متاسفانه فضايي كه در سينما وجود دارد، باعث ميشود كساني كه در اين فضا خيلي غرق ميشوند، از واقعيت جامعه دور بمانند. اين همان اتفاقي است یارانه نقدی كه در آثار سينمايي ميافتد؛ آثاري كه هيچ دغدغهاي نسبت به نظام ندارد.
* اگر فيلمنامه «پاياننامه» دستمان بود، گزينههاي ديگري هم داشتيم
شمقدري ادامه داد: براي استارت كار، دنبال يك فيلمنامه خوب بوديم كه گروگان گیری كار خوبي توليد شود. آماده شدن فيلمنامه زمان برد و قبل از اينكه فيلمنامه به مراحل نهايي برسد كه وارد مراحل توليد شويم، آقاي كلاهداري فيلمنامه «پايان نامه» را آورند و به ما پيشنهاد دادند.
به هر ترتيب فيلمنامه بررسي شد و با توجه به ظرفيتهاي خوب فيلمنامه و ويژگيهاي داستاني آن، عزممان را تحول اقتصادی جزم كرديم تا اين فيلم را توليد كنيم. همچنين موقتا كار فيلمنامه در دست تهيه را كنار گذاشتيم.
وي در پاسخ به سوال «شهرام خرازيها» مبني بر اينكه: "چرا دنبال كارگردان با تجربهتري نرفتيد؟ "، گفت: اول اينكه يك جورهايي فيلمنامه «پاياننامه» به كارگردانش الصاق بود. وقتي كارگرداني فيلمنامه دارد و به دنبال توليد ميگردد، نه عرف است و نه كار درستي است كه فيلمنامه را از او بگيري و به كس ديگري بدهي.
نكته دوم اينكه بالاخره من طرح تحول اقتصادی خودم ذهنيتي كه از آقاي كلاهداري داشتم، فيلم «شكلات داغ» بود. اين فيلم ويژگيهاي حداقل كارگرداني را داشت. با اين توضيح گام اول براي اعتماد كردن برداشته شد. قطعا اگر فيلمنامهاي مثل «پايان نامه» دستمان بود، مسلما گزينههاي متعدد ديگري برايمان مطرح ميشد و ممكن بود با كس ديگري كار كنيم.
* حامد كلاهداري رقمي در حد عرف دستمزد كارگرداني گرفت
تهيهكننده «پاياننامه» در خصوص دستمزدهاي عوامل فيلم گفت: قطعا همه عواملي كه در پروژه سينمايي فعاليت ميكنند، دستمزد ميگيرند. تقريبا كسي نداريم كه كار كند و ارتش دستمزد نگيرد. همان فردي را هم كه ميگويند دستمزد نميگيرد، اين طور نيست. دستمزد ميگيرد اما رقم آن قابل توجه نيست. آقاي كلاهداري هم رقمي در حد عرف گرفتند؛ نه كم، نه خيلي زياد.
وي در ادامه نشست اظهار داشت: در ادامه مسير، فيلمنامه كه داراي ضعف بود، بايد اصلاح ميشد. يك سري از نكات به مسائل امنيتي برميگشت و بخشي از آن هم به ساختار و ويژگيهاي بصري داستان و ديالوگ نويسي مربوط بود.
با توجه به اينكه فيلمنامهنويس كار اولش بود، ما در مراحل اول اشكالات اساسي كه کشورهای عربی به فيلمنامه وارد بود مشخص كرديم و قرار شد اينها اصلاح شوند. اين مرحله 3- 4 بار اتفاق افتاد. در نهايت به فيلمنامهاي رسيديم كه 80 درصد مشكلات آن حل شده بود. در سينماي ايران فيلمنامهاي كه به اين مرحله برسد، فيلمنامه قابل قبولي است.
* ماجراي بدقولي «مهدي سجادهچي» بهروايت شمقدري
شمقدري افزود: با توجه به حساسيت مجموعه و مشخصاً من روي فيلمنامه، اين هم راضيكننده نبود. اما با قلب یخی اين حال پيشتوليد را شروع كرديم، به جهت اينكه خيلي احساس نياز ميشد اين اتفاق در سينماي ايران بيفتد. آن زمان از اتفاقات سال 88 بيش از يك سال گذشته بود و هيچكس در حوزه فرهنگ كاري نكرده بود و بعضا تحليلهايي شنيده ميشد كه ديگر نيازي نيست درباره ماجراي تمامشده صحبت كنيم.
اين تهيهكننده ادامه داد: در نهايت پيشتوليد را شروع كرديم و در كنار آن طرحريزي كرديم نقاط ضعف فيلمنامه گرفته شود. قرار شد در بازنويسي كليت فيلمنامه تغيير نكند ولي اشكالات كار گرفته شود.
در همين راستا با آقاي «مهدي سجادهچي» قرارداد بستيم كه بازنويسي فيلمنامه را انجام دهند. پيشقسط هم دريافت كردند و توافق شد در بازه زماني محمد حسین لطیفی دوهفتهاي، بازنويسي انجام شود. ايشان كار را شروع كرد و بعد از دو هفته امروز و فردا كرد. نهايتا رسيد به دو روز قبل از كليد خوردن كار كه ايشان با فشار ما به دفتر آمد و گفت كار تمام است.
زمان روخواني فيلمنامه، شروع به خواندن كرد. اولا اينكه فيلمنامه چيز ديگري شده بود كه نميخواهم بگويم بد شده بود يا خوب؛ اما فيلمي كه پيشتوليد آن با نگاه خاصي شروع شده بود و قرار بود در بازنويسي فقط اشكالات آن برطرف شود، نميتواند با فيلمنامه جديدي ادامه دهد. در ثاني صفحه دهم فيلمنامه كه رسيد، ايشان گذاشت كنار و گفت: بقيه فيلمنامه هم كاري ندارد، مينويسم.
* بخشي از داستان از هيچ منطقي قابل توجيه نيست
شمقدري اضافه كرد: در حوزه فيلمنامه يك اعتمادي كرديم كه متأسفانه ما را به شدت دچار چالش كرد. آنجا متوجه شديم كه ايشان در اخبار فیلم بازنويسي فيلمنامه نميتوانند به ما كمك كنند. اين اقدام خيلي به كار لطمه زد و همين الان اشكالاتي كه در «پاياننامه» ميبيند و هركاري ميكنيد بالاخره از نظر داستاني يك گيري دارد، براي همان است.
مثلا جايي كه نقش منفي ما وارد آپارتمان ميشود و با اين جوانها مواجه ميشود، يكي از گلوگاههاي داستاني ما بود كه ميدانستيم غلط است و از هيچ منطقي قابل توجيه نيست. وقتي كه قذافی فيلمنامه بازنويسي نشد، در شرايط توليد دچار مشكلات عديدهاي شديم كه اين مشكلات يك جاهايي خودش را بروز داد.
* تعدادي از بازيگران وارد فاز تقابلي شدند
«روحالله شمقدري» در ادامه اين نشست گفت: در پيشتوليد هم دچار اتفاقات و فرزندان قذافی حاشيههاي زيادي بوديم. ذهنيتي كه از «پاياننامه» در اذهان بخشي از اهالي سينما وجود داشت، مصاحبهاي بود كه آقاي كلاهداري اوايل سال 89 انجام داده و گفته بودند: «صريحترين فيلم سياسي درباره انتخاب را ميسازم».
اين مصاحبه زماني بود كه من آقاي كلاهداري را اصلا نميشناختم، حتي اين مصاحبه را هم نديده بودم. به هر ترتيب اين مصاحبه يك پيشينه ذهني براي «پاياننامه» به وجود آورد. همين آخرین اخبار لیبی كفايت ميكرد كه جرياني شكل بگيرد كه «پاياننامه» اصلا توليد نشود.
به اين علت هيچ تهيهكنندهاي رغبت نميكرد پشت كار قرار بگيرد. در نهايت مجموعهاي نامرئي براي زدن «پاياننامه» شكل گرفت تا اين فيلم توليد نشود. در بعضي دفاتر ميگفتند سر فلان فيلم نرويد و حتي بعضي از بازيگران كه فيلمنامه را ميخواندند و به جهت درام فيلمنامه و حوادث پيچ در پيچ آن از كار خوششان ميآمد، وقتي از دفتر بيرون ميرفتند، جواب تلفن هم نميدادند.
تعداد اين افراد آنقدر زياد است كه نام خيلي از آنها يادم هم نيست. تعدادي علی دایی از آنها هم وارد فاز تقابلي شدند. يعني دست به دست هم دادند و گفتند: يك فيلمنامهاي اينچنين هست و نبايد بگذاريم اين اتفاق بيفتد.
* نگاه فاشيستي منجر به اين ميشود كه حرفي از حلقي بيرون نيايد
تهيهكننده «پاياننامه» افزود: وقتي يك سري افراد نگاه فاشيستي داشته باشند، اين نگاه به كجا ميانجامد؟ به جايي ميرسد كه هيچ حرفي مخالف نگاه و ديدگاه آنها از هيچ کمیته انظباطی حلقي بيرون نيايد. اين نگاه به صورت جدي پشت مخالفان فيلم «پاياننامه» بود. حتي با اينكه خيليها نميدانستند فيلمنامه چي هست، وارد اين جريان شدند.
وي در پاسخ به اين سوال كه آيا «محمدرضا شريفينيا» در انتخاب بازيگران دخالت داشت يا خير، بيان داشت: آقاي شريفينيا يكي از افرادي بود كه خيلي دير به پروژه ما پيوست. بنابراين زماني كه با پروژه ارتباط برقرار كرد و قرار شد در اين كار حضور داشته باشند، بخشهاي عمدهاي از بازيگران را انتخاب كرده بوديم و در نتيجه اين اتفاق اصلا نيفتاد.
* 30 درصد افزايش هزينه توليد؛ بهخاطر انتشار يك خبر
شمقدري ادامه داد: خانم «بهاره افشاري»، خانم «ليلا اوتادي» و آقاي «امير آقايي» جزو رئیس جمهور اولين افرادي بودند كه قرارداد بستند و رفته رفته تركيب بازيگران اصلي مشخص شد. عليرغم فشارهايي كه بر بازيگران از طريق پيامك و تهديد و . . . وارد ميشد، به مرحله كليد زدن رسيدم.
چند روز مانده به كار، فشارها به شدت زياد شد. ميدانم به خانم افشاري فشارهاي زيادي وارد شد و حتي بحث به تهديد خانواده هم رسيد.
يكي از كساني كه در آخرين روزها دچار ترديد شد و با اين حرفها كه خودم و مادرم را تهديد كردند، تصميم محمود احمدی نژاد گرفت از حضور در كار كنار بكشد، آقاي آقايي بود.
وي در ادامه بيان داشت: در نهايت پروژه كليد خورد و خبر آغاز كار به بيرون درز كرد. سه چهار روز پس از كليد زدن، آن جريان برنامهريزي دقيقي كرد كه پروژه «پاياننامه» زمين بخورد. در اين زمانها بود كه خبري منتشر شد با اين مضمون كه خانم ليلا اوتادي در نقش «ندا آقاسلطان» در فيلم «پاياننامه» بازي ميكند.
اين خبر از جهتي به نفع فيلم بود كه يك دفعه «پاياننامه» را ميان قبض گاز فيلمها برجسته كرد اما از جهتي هم به ضرر فيلم بود كه تهيهكننده و تيم اجرايي را تحت فشار قرار داد و اثرش را هم در هزينههاي فيلم گذاشت.
يعني ما چيزي حدود 30 درصد افزايش هزينه داشتيم به خاطر همين يك خبر. اين خبر مقدمه يك فضاسازي رسانهاي عليه «پاياننامه» بود و در عرض 12 ساعت يا كمي دادستان تهران بيشتر، كمپين مخالفان «پاياننامه» در فيسبوك شكل گرفت.
سايت خانم «ليلا اوتادي» هك شد و عكس «ندا آقاسلطان» روي صفحه آن قرار گرفت و چنان فشار شديد رواني به خانم اوتادي و خانوادهاش وارد شد كه خيلي عجيب و غريب بود. خانم اوتادي در نهايت مجبور به مصاحبه شد كه بگويد پايم شكسته است و تا دو ماه آينده در هيچ پروژهاي نميتوانم كار كنم؛ در صورتي كه در فیس بوک همين بازه سر پروژه ديگري حاضر شدند. مرحله بعدي هم استعفاي آقاي «امير آقايي» بود كه دقيقا روزي انجام شد كه قرار بود جلوي دوربين برود.
* شكايت از «امير آقايي» را تا انتها پيگيري ميكنيم
روحالله شمقدري ادامه داد: فشار رواني شديدي بر تيم اجرايي پروژه وجود داشت. در آن زمان دو بازيگر اصلي فيلم و لوكيشن وزارت اطلاعات را هم از دست داديم. در مورد شیعه خانم اوتادي ناچار به همدردي بوديم، چون احساس ميكرديم چه فشار شديدي بر ايشان آمده است. خانم اوتادي هرچند جلوي دوربين نيامد، ولي قرارداد داشت و پيشقسط كار را هم دريافت كرده بود و البته تا اين لحظه هم پس نداده است.
وي در خصوص برخورد با افرادي مثل «امير آقايي» كه با وجود قرارداد، از حضور در فيلم كنار كشيدند، گفت: در آن زمان سازمان بورس فرصتي براي برخورد نداشتيم اما طبق قراردادي كه داشتيم شكايت كرديم كه ماجرا پيگيري شود ولي تا به حال هيچ خروجي نداشته است. ما اين موضوع را تا انتها پيگيري ميكنيم، چرا كه معتقديم اين اتفاق، عرف سينما را به هم ريخت.
* استفاده از بازيگران شاخص بهجهت گيشه نبود
شمقدري درباره مجموعه بازيگران فيلم، تصريح كرد: بشخصه از تركيب بازيگران فيلم راضيام و فكر ميكنم آقاي كلاهداري هم اين نظر را داشته باشند.
وي در پاسخ به اين سؤال كه چه اصراري براي سپردن نقشهاي كوتاه به بازيگران شاخص وجود داشت و آيا بهتر نبود با توجه به مشكلات فيلم از بازيگران ناشناختهتر استفاده ميشد، اظهار داشت: اين اقدام كاملا عامدانه بود. تعمد ما از جنس گيشه نبود. نميخواستيم با تعدد بازيگران به گيشه برسيم اما به شدت مخاطب مد نظرمان بود. ما اوراق بهادار دنبال اين بوديم مخاطب ويژگيهاي يك اثر سينمايي را ببيند؛ به نحوي كه تا انتها بنشيند و حرف فيلم را دريافت كند.
فكر ميكنم بخشي از اثرگذاري فيلم به همين تعداد و حضور بازيگران برميگردد. همچنين انتخاب بعضي بازيگران خاص و ويژه براي نقشهاي كليدي در فيلم، حتي اگر يك دقيقه يا دو دقيقه است، كاملا تعمدي و در راستاي محتوايي بود كه ميخواستيم به مخاطب منتقل كنيم. فرضا انتخاب آقاي «جمشيد هاشمپور» كاملا تعمدي بود.
ما از اول براي اين نقش دودقيقهاي، دنبال چهره شناختهشدهاي بوديم كه مخاطب نسبت به آن حس مثبتي دارد كه اگر حرف كليدي در دهن اين بازيگر ميگذاريم و ميخواهيم شاخص بورس حرف نماديني را از طريق اين بازيگر بيان كنيم، براي مخاطب قابل فهم باشد و به مسخره و طنز تبديل نشود.
* ميگفتند «پاياننامه» بيشتر از 30 ميليون نميفروشد
در ادامه اين نشست «روحالله شمقدري» تهيهكننده فيلم در مورد حواشي اكران نيز بازار سرمایه اظهار داشت: ما به دنبال پخشكننده بوديم و آن را پيگيري ميكرديم اما جنس و نوع برخورد به شكلي بود كه همه ميگفتند اين فيلم 30 ميليون تومان بيشتر نميفروشد و به زودي اكران آن خاتمه مييابد. اين حرف را كاملاً جدي زدند و اصلاً شوخي نداشتند.
اين تهيهكننده ادامه داد: در اين ميان نكته مهم اين بود كه ما اهرمهايي ميخواستيم كه معمولي نبوده و افق تازهاي را در سينما رقم بزند و يك كار روتين انجام نشود.
شمقدري با بيان اينكه: "اصولاً آدم ريسكپذيري هستم و تبعات آن را به جان ميخرم "، ادامه داد: اهداي جايزه ماشين به صورت كاملاً نمادين شكل گرفت. ما ماشين خريداري بدهکاران بانکی نكرديم و همان ماشين سر صحنه را استفاده كرديم. با اين كار ميخواستيم بگوييم درآوردن صحنههاي اكشن خيلي هم سخت و دشوار نيست.
وي در پاسخ به اين سوال كه: "آيا به فكر اكران «پاياننامه» در جشنوارههاي خارجي و كشورهاي همسايه هستيد يا خير؟ "، بيان داشت: به طور جدي به فكر اكران جهاني فيلم نيستيم؛ چرا كه حقيقتاً احساس ميكنيم كه فيلم از نظر محتوا براي مخاطب خارجي جذابيت ندارد.
* نماد «پاياننامه» ولايتمداري است
«روحالله شمقدري» درخصوص نمادهاي فيلم، با بيان اينكه مهمترين نماد «پاياننامه» ولايتمداري ممنوع الخروج است، اضافه كرد: دقيقاً در گلوگاههاي خاص و حساس كه همه چيز پيچيده شده و با نگاه عمومي هيچ راه مفري ديده نميشود، با ورود ولايت خيلي وقتها تدابير خيلي معمولي و البته هوشمندانه، پيچشها و گرههاي جامعه باز ميشود.
ما در فيلم «پاياننامه» اين موضوع را به صورت نمادين مطرح كرديم و من مطمئنم در ناخودآگاه مخاطب اثر خودش را گذاشته است. زماني كه مخاطب احساس ميكند بانک مرکزی يك سري اتفاقات در فيلم اذيتش ميكند، يك شخصيتي كه جايگاه فراتري نسبت به بقيه دارد، ميآيد و با يك تدبير ساده مشكل را حل ميكند. اين تشبيهي از نقش ولايت است.
من بارها از مخاطبان عام شنيدهام كه «كاوه» را يك شخصيت مطالبات بانکی بسيجي ديدند و احساس ميكنم اين فيلم در استفاده از نماد و انتقال پيامهاي خود موفق عمل كرده است.
شمقدري درخصوص شخصيت «كاوه» در پايان افزود: شخصيت «كاوه» نافرمان نيست. اتفاقا در پايان فيلم وقتي ولايت حاضر ميشود، ميبينيم نافرمان نيست و مشخص ميشود اين فرد ولايتمدار بوده كه آدمهاي سيستممحور و آدمهايي كه فقط چارچوب و بعضي وقتها فقط منافع خودشان را ميبينند، نميتوانند اين شخصيت را تحمل كنند ولي «كاوه» ولايت را ميشناسد سکه بهار آزادی و در راستاي آن حركت ميكند.